داستان قربانی؛ از مجموعه داستان‌های کوتاه تیله
نوشته شده توسط : شرکت پدیده تبار

دیگر تصمیمش را گرفته بود. باید کار را تمام می‌کرد. یک هفته می‌شد که اسلحه را تحویل گرفته و شاید هزار بار لمسش کرده بود و هر بار در تصمیم خود برای اتمام کار دستش لرزید و دلش ریخت و رنگش پرید. نگاهی به ساعت انداخت، دو ساعت دیگر از راه می‌رسد. دستی بر موهایش می‌کشد، کامی از او خواهد گرفت. پولی بر روی طاقچه گذاشته و می‌رود. نیم ساعت بعد باید او برود، کتاب بر دست برای یافتن معرفت در شلوغی کسالت‌آور یک پنجشنبه تلخ. 


 داستان-قربانی؛-از-مجموعه-داستان‌های-کوتاه-تیله1

 

برای ادامه داستان کلیک کنید

داستان قربانی؛ از مجموعه داستان‌های کوتاه تیله





:: برچسب‌ها: شرکت پدیده تبار, داستان قربانی, داستان کوتاه, محمد علایی, تیله ,
:: بازدید از این مطلب : 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 20 فروردين 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: