داستان مسافر؛ از مجموعه داستان‌های کوتاه پیله
نوشته شده توسط : شرکت پدیده تبار

آخرین گل را به آخرین مسافر شب فروخت و خلاص شد. گل رنگ و بوئی نداشت و هنوز نمی دانست آن مرد چرا گل را از او خرید. شهر آرام بود و شب پرستاره. پولها را شمرد و به راه افتادو چند قدمی که رفت صدای ترمز اتومبیل و  یک تک بوق او را در جای خود نگاه داشت با خود گفت (گل را پس آورده؟)

 داستان مسافر؛ از مجموعه داستان‌های کوتاه پیله
برای ادامه کلیک کنید




:: برچسب‌ها: شرکت پدیده تبار, مطالب مدیریتی, اخبار مدیریتی, داستان کوتاه, محمد علایی ,
:: بازدید از این مطلب : 10
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 20 فروردين 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: